مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است اُمِّ کلثوم غریب است چنانکه حسن است غمش آنقدر بزرگ است که هر روضۀ آن مثـنـوی گـر بشود دفـتر هـفتاد من است شیر دل میشود آن مرد که فرزند علی ست دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است زینب دیگری از کـربـبلا رفـت به شـام دختر دیگر زهراست که دور از وطن است کربلا دید زنی را که قـد افراشت و شد مرثیه خـوان حسینی که بدون کفن است خیمه میسوزد و زن حال عجیبی دارد شاهد آتـش در با خـبر از سـوخـتن است شـام بـازار بـدی دارد و گـر ز سخـنش هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است روضهخـوان هـمۀ مـرثـیـههـا شد مثـلاً روضۀ چوب میان آمده، حرف از دهن است |